خانه / درباره محسن قانع بصیری

درباره محسن قانع بصیری

محسن قانع بصیری (زاده ۱۳۲۸در تهران / وفات ۱۳۹۶ در تهران) اپیستیمولوژیست، شیمیست، نویسنده و نظریه پرداز در زمینه های اقتصاد، فرهنگ، هنر (سایبرنتیک) و مدیریت. وی سال ها سردبیر ماهنامه مدیریت بوده و هست.

تحصیلات

محسن قانع بصیری تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در مدرسه ناصرخسرو، دبیرستان دارالفنون و دبیرستان علمیه تهران به پایان رساند. او در رشته شیمی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد و برای ادامه تحصیل در این رشته در دانشگاه جیورجیا به ایالات متحده آمریکا رفت ولی پیش از پایان دوره کارشناسی ارشد در سال ۱۳۵۸ به ایران بازگشت و در حوزه های مختلف مدیریتی و پژوهشی مشغول به کار و تألیف شد.

قانع بصیری در نوجوانی با همه علاقه به رشته های مختلف ادبی و علمی، راه اصلی خود را می شناخت و بالاخره در دانشکده علوم دانشگاه تهران به آن رسید؛ وی در دوره تحصیل به متخصص شدن در رشته خود محدود نماند و مطالعات وسیعی که داشت (و دارد) از او مردی در حوزه اندیشه ساخت. از همان دوران تحصیل به مسائل و مباحث مربوط به توسعه علاقه نشان می داد و آن را مجزا از حوزه «فرهنگ» نمی دید. درواقع، او اهل نظریه پردازی است که انسان و تکنولوژی و فرهنگ را در عین تفکیک از یکدیگر، در حوزه ای هم پیوند می بیند و هیچکدام را بی نیاز از دیگری نمی‌انگارد و معتقد است آنچه که کلید کامیابی و رسیدن به کمال مطلوب در این عرصه پهناور است، نخست شناخت و بعد ازآن، مدیریت علمی و صحیح است.

فعالیت در نشریات

قانع بصیری ماهنامه کیمیا، نخستین نشریه تخصصی پتروشیمی، را در سالهای بعد از انقلاب به راه انداخت. علی‌رغم بعد تخصصی آن، ماهنامه کیمیا خیلی زود گرفت و جای خود را باز کرد. بعد از تعطیلی کیمیا و بعد از دو سال مطالعه، کتاب «از اطلاعات تا آگاهی» منتشر شد. این کتاب درباره نظریه تعادلات سه جزیی و رابطه جرم و انرژی و اطلاعات است. مهمترین نظریه کتاب، بحث درباره نظریه ارتباط معکوس مقادیر جرم و انرژی و نسبت اطلاعات است و این فرضیه که بین دانش و آگاهی با مصرف جرم وانرژی در سیستم ها، رابطه ای از نوع معکوس است.
پس از این کتاب وی به نگارش چندین کتاب و مقاله پرداخت ولی آخرین کتاب با موضوع قدرت، نا تمام ماند.
قانع بصیری مقاله بسیار زیادی در نشریات مختلف از جمله ایران، گزارش، صنعت لاستیک، صنعت پلاستیک، امنیت ملی و کیمیا به چاپ رسانده است. او سردبیری ماهنامه مدیریت و مجله آریانا گردشگر که تا شماره ۱۳ با نام صاعقه منتشر می شده را به عهده داشته است.

آثار 

  • از اطلاعات تا آگاهی (نظریه تعادلات سه جزیی)، تهران، نشر شرکت ساختمانی نوساختمان، ۱۳۸۳
  • جهان انسانی، انسان جهانی، تهران، نشر بازتاب اندیشه، ۱۳۸۳
  • سیری در اقتصاد معاصر، همراه با عباس قانع بصیری، تهران، نشر فرزان، ۱۳۸۰
  • پرسشی از هایدگر: تکنولوژی چیست؟، تهران، نشر پایان، ۱۳۸۸
  • پرسشی از هایدگر: تکنولوژی چیست؟، تهران، نشر پایان، ۱۳۸۸
  • مارکس و تکنولوژی، تهران، نشر پایان، ۱۳۸۹
  • غرب زدگی بسته بندی نوستالژیک تاریخی، تهران، نشر پایان، ۱۳۹۴
  • تاریخ تحلیلی صنعت در ایران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، ۱۳۹۵
  • جلوه ها و جنبه های دموکراسی، تهران، نشر پایان، ۱۳۹۵

نظریه ها

نظریه تعادلات سه جزیی
نظریه تعادلات سه جزیی قانع بصیری بر مبنای دو تئوری تدوین گردیده است: ۱- رابطه معکوس بین آگاهی و جرم و انرژی ۲- اصل نسبت آگاهی، مبنی بر اینکه میزان اطلاعات رسیده به سیستم، مدام موجب کاهش نسبت آگاهی در سیستم می شود و همه سیستم ها دچار قانون افت کیفیت می شوند. این موضوع، هم در حوزه های اجتماعی و هم در حوزه های شناخت شناسی (اپیسمتولوژی) و هم در حوزه های مربوط به تکنولوژی و فرهنگ، تعریف شده است. این تئوری، رابطه سیاست و اقتصاد و فرهنگ و رابطه خرد و جمع در جامعه را تدوین کرده است.

شناخت اهداف غائی هنر کلاسیک
در مقاله «اندر تعریف موسیقی کلاسیک» اهداف غائی هنر کلاسیک (و در مثال های این مقاله موسیقی کلاسیک) مورد ارزیابی قرار می گیرد و در پایان مقاله مواردی عنوان می شود که می تواند روشی برای ارزش داوری آثار موسیقی کلاسیک در اختیار منتقد قرار دهد.

نظریه سازه های میانی
«نظریه سازه های میانی» از دل یک بررسی چند بعدی و میان رشته ای شکل گرفته است تا به تغییر تاریخی مسیر موسیقی از بداهه نوازی تا آهنگسازی بپردازد؛ هرچند قرار بود این نوشته به صورت یک تئوری مستقل در زمینه فلسفه هنر تکمیل و منتشر شود ولی امروز در نبود چنین مقاله ای هم می توان با واکاوی مقاله «از بداهه نوازی تا آهنگ سازی؛ طرحی از نظریه سازه های میانی» به تحلیل کاربرد این نظریه پرداخت. «نظریه سازه های میانی» نه تنها امکان بررسی وضعیت تاریخی موسیقی را در ادوار مختلف می دهد و شرایط دسته بندی تمدن های مختلف را از نظر جغرافیا فراهم می کند، بلکه ابزاری کارآمد در زمینه نقد هنر و تفکیک بخش های علمی و هنری، در زمینه های مختلف دنیای هنر است.

تعریف هنر
سجاد پورقناد درباره این موضوع می نویسد: «در جلساتی که به صورت هفتگی با استاد قانع بصیری داشتیم، مسئله تعریفِ هنر، یکی از مسائلی بود که درباره آن صحبت می شد و نگارنده بر اساس مشاهداتی که از آثار هنری داشتم به این دو خصوصیت برای تمیز دادن آثار هنری از غیر هنری رسیده بودم: ۱- دور از دسترس بودن خلقشان برای جمعیت بزرگی از انسانها ۲- گذشتن از سدهایی که در آن اثر قرارداد می شود؛ در تعریف بخش سومی مورد غفلت قرار گرفته بود که در نبود آن، انواع شعبده بازی و هنرهای رزمی نیز می توانست «هنر» نامیده شود؛ این بخش سوم را استاد به تعریف افزودند: ۳- به کارگیری قدرت تخیل فعال. این بخش افزوده شده نقش کلیدی در تکمیل این تعریف دارد، چراکه توسط آن، منتقد امکان تمیز دادن آثاری که فاقد تاثیر گذاری در بازه زمانی دراز مدت اند را می یابد.»

…or something like this: