خانه / پیرامون محسن قانع بصیری / تئوری توسعه به‌جای تئوری توطئه

تئوری توسعه به‌جای تئوری توطئه

نگاهی به کتاب “غرب‌زدگی، بسته‌بندی نوستالژیک تاریخی” نوشته‌ی محسن قانع‌بصیری

«آدمی هنگامی که کتاب غرب‌زدگی را نگاه می‌کند با نویسنده‌ای روبروست که نمی‌خواهد تاریخ را آشکار کند، بلکه می‌خواهد خواسته‌های خود را به تاریخ تحمیل کند.[۱]»

نویسنده

نویسنده: امید سلطانی

غرب‌زدگی، نوشته‌ی جلال آل احمد متن مهمی برای تاریخ ایران معاصر است. از این نظر که می‌توان آن را عصاره و جانمایه‌ی تفکری دانست که چه درست و چه غلط یکی از بنیان های اساسی انقلاب اسلامی 1357 را تشکیل می دهد. جلال آل احمد با اینکه خود یکی از چهره های اصلی و مهم نقد روشنفکری ایران در دهه‌ی سی و چهل بود، اما همین وجه نقّادانه ی او- که کمتر خوشایند هم نسلانش قرار داشت- در آثار غیر داستانی اش چون “در خدمت و خیانت روشنفکران” و “غرب‌زدگی” فیگور تازه‌ای از روشنفکر/منتقد را پدید آورد.

در نقد آل‌احمد و آثارش قلم ها زده اند و اغلب در عین معترف بودن به زبان و قلم زنده، پویا و منحصر به فردش، اندیشه‌ی التقاطی او را زیر تیغ نقد خود قرار داده اند. با این وجود نمی توان منکر این شد که نگاه او در کتاب غرب‌زدگی هنوز هم در سطوح مختلف جامعه، از تحلیل‌های دم‌دستی عوامانه گرفته تا دلیل‌تراشی‌های سیاستمداران و دیپلمات‌های امروز ایران، همچنان زنده است و خریدار دارد.

غرب، از دیدگاه آل‌احمد

در ادبیات انقلابی دهه ی۴۰ و ۵۰ ایران، همچون بسیاری از انقلاب‌های دیگر در جهان سوم واژه‌هایی کلیدی وجود داشتند که نقش مهمی در پیشبرد و تغذیه‌ی مبارزات مردمی و تعیین خط مشی سردمداران آن ایفا می کردند. امپریالیسم و سلطه‌ی امپریالیستی از مفاهیمی است که دست‌آویز اکثر گروه‌های مخالف حکومت پهلوی بود.

این عقیده که شاه و اطرافیانش از همان ابتدا عمّال امپریالیسم انگلیس و آمریکا بودند و دم و دستگاه بوروکراتیک آن ها و تصمیماتی نظیر انقلاب سفید و لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در حقیقت دست‌های امپریالیستی آمریکا و انگلیس بود که از آستین دربار شاهنشاهی ایران بیرون آمده است، در ذهن تقریبا تمام مخالفان، اعم از مذهبی و غیرمذهبی وجود داشت.

به هر طریق، بررسی سرسری وقایع مهم دو دهه‌ی پیش از انقلاب اسلامی و تفکری که آل‌احمد در غرب‌زدگی‌اش به دنبال ترویج آن بود، نشان‌دهنده‌ی نزدیکی ایدئولوژی‌های سیلان یافته در قلب تمام این وقایع است. (همانطور که دو متفکر مهم دیگر، احمد فردید و علی شریعتی به ریسمان مشابهی چنگ زده بودند و حرفشان علاوه بر قشر عامه، در میان روشنفکران و دانشجویان نیز خریدار داشت).

غرب زدگی نوشته جلال آل احمد
غرب زدگی نوشته جلال آل احمد

روح ضداستعماری و ضدامپریالیستی در تقسیم‌بندی آغازین کتاب از “غرب و شرق”، به وضوح دیده می شود: تمام جهان مترقی در برابر آسیا و آفریقا که مصرف کننده و استعمار‌شده‌اند. غربی که مواد خام مصنوعات خود را، نظیر کالاهای مادی یا معنوی مثل موسیقی، اساطیر و عوالم علوی از همین جهان شرقی بدست می آورد و پس از آن به دنبال ایجاد بازارهای مصرف به طرق مختلف برای مصنوعات خود در این جهان است.

آل احمد در جایی از کتاب می نویسد که غرب و شرقش نه جغرافیایی است و نه سیاسی، بلکه اقتصادی است: “غرب سیر است و شرق گرسنه”. آل احمد زمانه‌ی خود را میدان جنگی می بیند بین دو دنیا: “یکی در جهت ساختن و پرداختن و دیگری در جهت مصرف کردن و فرسوده‌کردن و وارد کردن آن.”

او به صراحت در تقابل آشنای میان سنّت (که برساخته‌ فرهنگ و سبک زندگی غیرماشینی است) و مدرنیته (که ماشین و تکنولوژی در مفهومی که در کتاب آمده، قلب تپنده‌ی آن است) طرف سنت را می گیرد و می نویسد: “حرف اصلی این دفتر این است که ما نتوانسته‌ایم شخصیت فرهنگی-تاریخی خودمان را در قبال ماشین و هجوم جبری‌اش حفظ کنیم. بلکه مضمحل شده‌ایم…

همچون خری که در پوست شیر رفت!” پس از مقدمه‌چینی‌های مفصل ابتدای کتاب، آل احمد چنین تعریفی را از غرب‌زدگی به خواننده می دهد: “مجموعه‌ی عوارضی که در زندگی و فرهنگ و تمدن و روش اندیشه‌ی مردمان نقطه‌ای از عالم حادث شده است. بی هیچ سنتی بعنوان تکیه‌گاهی و بی هیچ تداومی در تاریخ.

غرب‌زدگی مشخصه ی دورانی از تاریخ ماست که با مقدمات ماشین یعنی به علوم جدید و تکنولوژی آشنا نشده ایم.” با این تفاسیر او در باقی کتاب خود به دنبال پاسخ به این سوالات بر‌می‌آید که چرا ما به جای ساخت ماشین، مصرف کننده‌ی آن هستیم و چرا سنت ما این چنین در مقابل هجوم غرب و عمالش، ضعیف و سست شده‌اند و به قول خودش همچون گندم سن‌زده، از درون پوسیده‌ایم و تنها پوسته‌ای نامولد و مصرف‌کننده از ما به جا مانده است.

در نقد غرب‌زدگی

پاسخ‌هایی که آل‌احمد به سوالات مطرح شده برای خواننده در ادامه‌‌ی کتاب می دهد، با ترجیع بند “بازگردیم به تاریخ…” موضوعی است که محسن قانع‌بصیری در کتاب “غرب‌زدگی، بسته‌بندی نوستالژیک تاریخی” به آن می پردازد. فاصله‌ی میان تفکر جلال آل‌احمد و تفکر قانع بصیری شاید فاصله‌ی میان دو دنیای متفاوت است، همینطور بستری که هر یک از این دو بر زمینه‌ی آن پرسش‌ها، پاسخ‌ها و دلایل خود را شرح می دهند.

یکی تمام تاریخ را توطئه‌ای می‌بیند که غرب برای ما تدارک دیده و دیگری تمرکزش را بر دلایلی می‌گذارد که نشان می‌دهند ساز‌ و‌ کار توسعه‌ی غرب به دلیل اینکه توسط ما درک و هضم نشده، کلیت آن را بدل به غول بی‌شاخ و دمی کرده‌است که راه توسعه را از مدت‌ها پیش برای ما ناهموار ساخته است. در ادامه‌ی این مطلب نگاهی خواهیم داشت به این کتاب.

از عنوان کتاب آغاز می‌کنیم. بسته‌بندی نوستالژیک تاریخی عبارتی‌است که نویسنده به برداشت آل احمد از مفهوم کلی غرب‌زدگی اعطا می‌کند و به یک معنا آن را از زمره‌ی متون دقیق، تاریخی و تحلیلی جدا کرده و در حوزه‌ی متون نوستالژیک قرار می‌دهد. همچون یک رمان تاریخی، یک اثر ادبی، تک‌نگاری و درددلی که نویسنده با خوانندگانش کرده‌است. قانع‌بصیری در جایی از کتاب می‌نویسد:

«یکی از علت‌های مهمی که فرد را وا می‌دارد تا در قلمرو شناخت گذشته‌ی یک جامعه نظرات خودرا اعمال کند، آن است که در ذهن او این آرا بصورت مطلق خود را درست نشان می‌دهند و او هرگاه که به رویدادی تاریخی در تضاد با این آرا قرارگیرد آن را حذف می‌کند و یا تنها به آن رویدادهایی توجه می‌کند که نظر او را تایید می‌کنند و به همین دلیل در غرقاب اشتباه گرفتار می‌شود… جلال آل‌احمد در هنگام نگاه به تاریخ ایران به ویژه در کتاب غرب‌زدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران همین کار را می‌کند. برای او نگاه به تاریخ و گذشته‌ی این کشور در حقیقت از نیروی نوستالژی او تاثیر می‌پذیرد.»

به عبارت دیگر مهم‌ترین و اساسی‌ترین نقدی که کتاب به غرب‌زدگی وارد می‌کند، نوع نگاه غلط نویسنده به رویدادهای تاریخی است. نگاهی که به جای آنکه به دنبال فاکت‌های تاریخی باشد، به تحریف تاریخ و جدا کردن رویدادهای مشخصی از بستر آن به دلخواه خود می‌پردازد[۲].

او در فصل اول کتاب خود ایده‌های خود را درباره‌ی شناخت تاریخی بصورت مختصر شرح می‌دهد و به آسیب‌شناسی نگاه آل‌احمد می‌پردازد. قانع‌بصیری در بسیاری از نوشته‌های خود به دفاع منطقی از مفهوم تکنولوژی پرداخته[۳] و سعی داشته تا با مددگیری از مفاهیم علوم انسانی و جامعه‌شناسی نسبت جوامع را با مفهوم تکنولوژی و وابسته‌های آن، شرح دهد.

از این رو یکی دیگر از مهم‌ترین نقدهای وارد بر آل‌احمد را نگاه اشتباه او به تکنولوژی و روند توسعه‌ی آن می‌داند و در فصل‌های بعدی کتاب به آن می‌پردازد. در همین فصل او روش تحلیل رویدادهای تاریخی را شرح می‌دهد و سه قدرت مهم را در درون هر تاریخی ردیابی می‌کند.[۴]

درباره‌ی مسئله‌ی مهم دیگر یعنی تقلیل‌گرایی حوادث تاریخی به توطئه‌گرایی در متن آل‌احمد، او می‌نویسد: «تبدیل کردن تاریخ به مشتی توطئه‌گر که می‌خواهند ما را نابود کنند، نه از قدرت که از ضعف دریافتن نیروهای خود ناشی می‌شود… [آل‌احمد] گناه توسعه نیافتگی ما را پیش از آن‌که در خود ما جستجو کند به گردن غرب می‌اندازد… برای شناخت هر پدیده‌ای ابتدا باید آن را متکثر کرد[۵]

محسن قانع بصیری
محسن قانع بصیری

هنگامی که غرب را در یک کلیت ببینید آنگاه هیچ چاره‌ای ندارید مگر آنکه از آن یک متافیزیک ذهنی پدید آورید.» این سه موضوع مهم که به طریقی با یکدیگر هم در ارتباطند، موضوعاتی هستند که نویسنده در فصل نخست کتاب خود بصورت مختصر بعنوان نقد آل‌احمد در غرب‌زدگی مطرح می‌کند و نظرات خود را پیرامون هر یک توضیح می‌دهد که شرح آن ها از حوصله‌ی این نوشته خارج است.

فصل دوم کتاب هم‌نام عنوان کتاب است و در آن قانع‌بصیری سعی کرده تا معمای غرب را به سبک خود برای آل‌احمد حل کند. در این فصل به برخی نظرات پراکنده‌ی آل‌احمد نیز پرداخته شده، از جمله یکی‌انگاری مفهوم تکنولوژی و ماشین با غرب و این فرض که تکنولوژی اساسا چیزی است غربی و ابزار قدرت استعمار آن.

به عقیده‌ی قانع بصیری آنچه در چنین طرز فکری پنهان می‌ماند ارتباطی است که تکنولوژی می‌تواند با میدان‌های فرهنگی و خلاقانه‌ی جوامع برقرار کند و همین بُعد ماجراست که پشتوانه‌ی محکمی برای حرکت از سوی فرهنگ استبدادی و حاشیه‌جوی ایرانی-که غرب‌زدگی جلال به جای آنکه متنی انتقادی و بافاصله از چنین فرهنگی باشد، خود زاییده‌ و یکی از نتایج این فرهنگ است- به سمت توسعه‌ی انسانی را فراهم می‌کند.

ترجیع‌بند نویسنده‌ در این مورد، ارتباط میان “فرهنگ کار” و “فرهنگ خانه” است. او در کتاب خود از عوامل متعددی همچون استبداد سیاسی و عدم ثبات در مالکیت نام می‌برد که در برخورد با واردات ماشین و تکنولوژی از غرب، زمینه‌ساز این عدم ارتباط گشته‌اند. در نتیجه‌ی این فرآیند، روشنفکری چون آل‌احمد زمانی که می‌خواهد نقدی بر آن وارد کند، از در توطئه‌پنداری و کلی‌نگری وارد می‌شود و توجه خود را از روی منابع قدرت غرب، به شیاطین و نیروهای ماورایی که به هر طریق ممکن سعی در خوار و پست کردن ما دارند معطوف می‌کند.

«در پس این نگاه به غرب نوعی تحقیر شدگی از نوع دفع نهفته است که می‌خواهد بگوید چرا دیگری ما را از آنچه بدست آورده‌ سهیم نمی‌کند. چنین دیدگاهی به خود اندیشیدن را تبدیل به توقع از دیگری که می‌اندیشد بدل می‌کند و فرد را از توجه به منابع قدرت خود بازمی‌دارد.

نوعی توقع کودکانه که در هنگام تسلط شخصیت وابسته پدید می‌آید و عناصر ضداخلاقی خود را می‌آفریند.» فصل سوم با عنوان تحلیل حوزه‌های قدرت اجتماعی-انسانی ادامه‌ای است بر فصل دوم و توضیحاتی پیرامون برخی مدعیات تاریخی آل‌احمد و اشتباهات تاریخی و تحلیلی آن ها.

در فصل کوتاه چهارم که با نام روش‌های شکل گیری شناخت در کتاب آورده شده، نویسنده نظریات خود را درباره‌ی شناخت تاریخی که پیش‌تر در فصل اول به آن ها اشاره‌ای کرده بود بسط می‌دهد و می‌گوید که آل‌احمد در متن خود بیش از آنکه به تجربیات و فاکت‌ها نگاه کند و نتیجه بگیرد، نتیجه‌ی از قبل گرفته شده‌ی خودرا پیش رو نهاده و در سوراخ سمبه‌های تاریخ [که قانع‌بصیری مدعی‌ است بسیاری از آن ها اصلا اشتباهند] به دنبال فرمول اثباتشان می‌گردد.

فصل پایانی کتاب با عنوان “و اما راه حل…” جمع بندی مختصر و خوبی است از مباحثی که در صفحات پیشین کتاب به میان آورده شد. قانع بصیری شاید در برخی خطوط کتاب بسیار دقیق، مکانیکی و دسته‌بندی شده و با وسواسی خاص مباحث خودرا به میان آورده باشد، اما پراکندگی و تکرار برخی موضوعات چیزهایی نیست که خواننده را تا حدی سردرگم و خسته نکند.

به هر طریق فصل پایانی کتاب را می‌توان نتیجه گیری مناسب و درخوری از مباحث مطرح شده به حساب آورد. نویسنده در اینکه راه حل نهایی در مقابله با طلسم غرب‌زدگی تولید ماشین و استقلال تکنولوژیک است، با آل‌احمد همراه می‌شود اما خطای اساسی او را در این می‌داند که از ساحت تکنولوژیک تنها “محصول” آن‌را می‌بیند و به نیروی زایش، تولید و مبادله‌ی آن و روابطی که تکنولوژی در درون و بیرون خود برقرار می‌سازد توجه نمی‌کند.

به عقیده‌ی او آل‌احمد هم دانش تکنولوژیک را می‌خواهد و هم سفت‌و‌سخت به سنت‌ها و فرهنگ سنتی که حامل مفاهیمی متضاد با توسعه است، چسبیده است. او می‌گوید: «نمی‌توان سازمان‌های کاری با قدرت تحول پدید آورد و آنگاه اجازه نداد میان فرهنگ برآمده از آن با فرهنگ جامعه رابطه‌ای برقرار نشود.»

در پایان، نویسنده راه‌حل هایی از نگاه خود برای برونرفت از معضل برخورد نوستالژیک و “آل‌احمد‌گونه” با غرب می‌دهد که جای تامل دارد. شاید تمام حرف‌های آل‌احمد در غرب‌زدگی اشتباه نباشد و بتوان نکات روشنگرانه‌ای در آن یافت که در متون ادبی نویسندگان بسیاری دیگر نظیر فرانتس فانون پیدا می‌شود.

اما یکی از مهمترین ویژگی‌های متن غرب‌زدگی (که چه بسا بهتر بود در نقد قانع‌بصیری هم اشاره‌ای بدان می‌شد) ادغام موضوعات پیچیده و چندگانه‌ای نظیر ماشینیسم، سرمایه‌داری، امپریالیسم، مدرنیسم و تاثیرات متقابل مذهب، در مفهوم واحدی با عنوان “غرب” است بگونه‌ای که خواننده دربست تمام آن را بپذیرد و نقشه‌ای از پیش تعیین‌شده بداند.

کتاب غرب‌زدگی، بسته‌بندی نوستالژیک تاریخی نکات خوبی درباره‌ی آنچه مدعی نقدش است مطرح می‌کند، کوتاه است و خواندنش چندان دشوار نیست و فاقد زبانی تخصصی‌ است. اما پراکندگی برخی موضوعات، تکرار توضیحات بعضی مفاهیم و فاکتور گرفتن تمام نیروهای به واقع شرور کشورهای قدرتمند جهان که در طول تاریخ راز بسیاری از آنها فاش شده‌ است (می‌توان گفت نقش حیاتی قدرت و اعمال قدرت)، خواندن کتاب را برای اهل ادبیات و کسانی که نقد قدرت و سرمایه را در راس اندیشه‌ی خود قرار داده‌اند کمی دشوار کرده است.

پانویس ها


[۱]– غرب‌زدگی، بسته‌بندی نوستالژیک تاریخی، محسن قانع‌بصیری، نشر قطره. تمام جملات داخل گیومه در متن از این کتاب نقل شده‌اند.

[۲] در صفحه‌ی فرهنگ و هنر شماره‌ی هشتم سرند، درباره‌ی نوستالژی و نوع نگاه نوستالژیک به تاریخ نوشته‌ام.

[۳]  از آثار او می‌توان به “پرسشی از هایدگر: تکنولوژی چیست؟” و “مارکس و تکنولوژی” اشاره کرد.

[۴] این سه قدرت عبارتند از قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی-انسانی که هر یک رابطه‌ی خاص خود را تولید می‌کنند. برای اطلاعات بیشتر به کتاب “غرب‌زدگی، بسته‌بندی نوستالژیک تاریخی” فصل اول مراجعه کنید.

[۵] مقصود نویسنده این است که نخستین مرحله‌ی شناخت هر چیزی آن است که اجزای آن را بشناسیم، آن را به وحدت ها و تضادهای سازنده اش تجزیه کنیم و به عبارتی آن را در درون خود متکثر کنیم. در مرحله‌ی بعد باید آن را در مقام یک “کل” در میان سایر اجزای یک سیستم ببینیم و تاثیرش را بر سایر چیزها ردیابی کنیم و به عبارتی آن را در بیرون خود متکثر کنیم.

منبع:
sarandmonthly.com

درباره‌ی یاسمن قانع بصیری

حتما ببینید

محسن قانع بصیری: تأمل در دیالکتیک سه جزیی، تنها راه نجات!

گفتگوی محمد میلانی با محسن قانع بصیری در روزنامه اعتماد استاد خیلی متشکرم از این …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *