محسن قانع بصیری در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران عنوان کرد: ترجمه درست و مناسب از کتابهای مارکس در سالهای پس از انقلاب در ایران منتشر شد. دانشجویان و علاقهمندان به فلسفه در سالهای قبل از انقلاب حتی خواب داشتن و مطالعه کتابهای «هجدهم برومر لوئی بناپارت» و «دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی» را نیز نمیدیدند. وقتی این کتابها مطالعه نشوند، به هیچ عنوان نمیتوان با بنمایههای اصلی فلسفه مارکس آشنا شد.
وی افزود: تفکر مارکس آنچنان حساس بود که گروههای وابسته به شوروی در ایران به هیچ عنوان اجازه نمیدادند که کتابهای مارکس و انگلس در اختیار کسی باشد. دلیل این کار تحلیلی بودن منظومه فکری مارکس بود. حتی انگلس نیز در یکی از مکتوباتش نوشت: «از زمانی که سوسیالیسم یک علم شد شایسته است که ما به صورت یک علم به آن نگاه کنیم.» بهعبارتی انگلس میگوید که سوسیالیسم را باید تحلیل کرد و به نقد کشید.
قانع بصیری در ادامه درباره برخورد غلط حزب توده با اندیشههای سوسیالیستی، گفت: حزب توده این اندیشه را به ایدئولوژی تبدیل کرد و یک نظام جزمی سخت از آن ساخت که در این نظام به هیچ عنوان موقعیت برای نقد میسر نبود و زمانی که گروههای تندرو و مبارزان به قول خودشان «پیشتاز خلق» هم وارد شدند دیگر هیچگاه ما با تحلیل و نقد آثار مارکس یا مارکسیسم تحلیلی روبهرو نشدیم. در این میان تنها کسی که جراتی به خرج داد و بهصورت تحلیلی به تفکرات مارکس نگاه کرد، خلیل ملکی بود که به دلیل همین کار نیز از سوی حزب توده بسیار مورد آزار و اذیت قرار گرفت.
این نویسنده همچنین با اشاره به این نکته که عموم اعضای حزب توده کتابهای مارکس را نخوانده، مارکسیست شده بودند، گفت: من به خاطر دارم که پیش از مطالعه کتاب «دستنوشتههای اقتصادی و فلسفی» به هیچ عنوان تفکر اصلی مارکس را نمیشناختم. ما در آن دوران گمان میکردیم که تفکر مارکس فقط در جدالهای بین فقر و غنا خلاصه میشود. بعدها پس از مطالعه این کتاب متوجه شدیم که دغدغه اصلی مارکس مقولههای تولید، کار، ضدکار و ضد تولید است.
وی در ادامه با اشاره به استبدادی بودن روش حزب توده در برخورد با اعضایش، گفت: تقی ارانی و خلیل ملکی به متون اصلی مارکس دسترسی داشته و به دلیل آنکه با زبانهای خارجی آشنا بودند، به راحتی آن کتابها را مطالعه میکردند. این متون هیچگاه به دست دانشجویان نرسید. حزب توده بهصورت آگاهانه ترجمههای بسیار مغشوش و همراه با غلطهای فراوان و برداشتهای سطحی، را در میان اعضایش توزیع میکرد. من یادم هست که ترجمه فارسی کتاب «سرمایه» کارل مارکس را با هزار زحمت از یکی از تودهایها گرفتم، اما آنقدر ترجمه بد بود که حتی نتوانستم ۱۰ صفحه آن را به طور کامل بخوانم. بعدها با مطالعه کردن برگردان انگلیسی «سرمایه» توانستم، بفهمم که مارکس در این کتاب چه گفته است.
قانع بصیری همچنین اضافه کرد: شما میدانید که پس از مارکس و انگلس کسانی چون لنین و استالین، تحلیل خاصی از آرای مارکس ارائه دادند. جالب است که کتابهای این دو چهره سیاسی، بسیار راحت و به فراوانی در ایران وجود داشت و حزب تودهای که اجازه نمیداد اعضایش آثار مارکس را مطالعه کنند، این کتابها را خود توزیع میکرد. حتی سران حزب بیشتر ترجیح میدادند که اعضا، کتابها و مقالههای نوشته شده توسط سران را مطالعه کنند و به زور اعضا را از مطالعه کتابهایی چون «وجه تولید آسیایی» و «هجدهم برومر» باز میداشتند.
خبرگزاری کتاب ایران