خلاصه: تمامی سوژه هایی که موضوع شناخت اند، از سه جزء تشکیل شده اند: ۱- بسته تغییر که همان «جرم» است ۲- نیروی تغییر که همان «انرژی» است ۳- هدایت تغییر که همان «منطق»های اند (اطلاعات نامیده می شود، هرچند نادرست است!)
تمایزی که میان این سوژه ها وجود دارد، در شکل حضور همان منطق ها است. در تئوری تعادلات سه جزئی، سه سیستم تغییر در جهان قابل شناسایی است: الف) سیستم های فیزیکی که منطق های ثابت دارند ب) سیستم های حیاتی که قادراند به طور منفعلانه منطق های خود را تغییر دهند ج) سیستم های انسانی اجتماعی که دارای توان تحلیلی انتقادی و تغییر منطق ها به طور ارادی اند.
در تئوری تعادلات سه جزئی تمامی سیستم به دلیل متغیرهای محیطی دچار کاهش نسبت آگاهی می شوند و اگر نتوانند منطق های خود را متناسب با این متغییرها اصلاح کنند، دستخوش بحران و سرانجام مرگ یا وابستگی می شوند. بر این اساس تمامی سیستم های فیزیکی دارای آنتروپی فزاینده اند،حال آنکه سیستم های حیاتی – انسانی، کوشش می کنند در برابر این آنتروپی —، آنتروپی خود را کنترل کنند.
در عملکرد اجتماعی نیز سه نوع قدرت: سیاسی، اقتصادی و فرهنگ انتقادی، فعال می شوند؛ به طوری که تکامل اجتماعی به سوی آشکار سازی قدرت فرهنگ انتقادی و کنترل قدرت سیاسی پیش می رود.
توضیحات: نویسنده در این کتاب بر آن است تا دو مقولهی اطلاعات و آگاهی، در روابط فرد و جامعه و در عوامل متغیر اجتماعی نظیر سیاست، اقتصاد و فرهنگ را تبیین نماید. عناوین برخی از مباحث کتاب عبارتاند از: “تکنولوژی و نظریه تعادلهای سه جزیی”، “ملاحظاتی بر نظریه تعادلات سه جزیی”، “تکنولوژی و تحول ساختهای اطلاعاتی”، “بررسی موضوع تکامل از دیدگاه تئوری تعادلات سه جزیی”، “تقسیم بندی علوم بر اساس تئوری تعادلات سه جزیی”، “مبانی نظر نقد سیبرنتیکی”، “مدیریت و شناخت”، “بحران در مدیریت و مدیریت بحران”، “مدیریت و هستههای رهبری”، “زمان و بهرهوری، از تصور تا واقعیت”، “تحلیل بر ارتباط سیاست، اقتصاد و علم و فرهنگ”، “نقش سرمایههای کیفی و ضرورت خصوصی سازی در ایران” و “منطق نوین رشد نظامهای مولد و نظم نوین جهانی”.
ناشر: بازتاب اندیشه
سال انتشار: ۱۳۸۳