|
▪محسن قانع بصیری.
▪متولد ۱۳۲۸ ـ تهران
▪تحصیل ابتدایی و متوسطه در مدرسه ناصرخسرو، دبیرستان دارالفنون و دبیرستان علمیه: تحصیلات دانشگاهی در دانشکده علوم رشته شیمی (دانشگاه تهران) و دانشگاه جیورجیا (آمریکا).
▪تخصص ها: اپیسمتولوژی (شناخت شناسی)، پتروشیمی، شیمی صنعتی و مدیریت.
مدیریت طرح و توسعه بازرگانی در نهادهای گوناگون
بنیانگذاری و سردبیری مجله کیمیا (نخستین نشریه تخصصی پتروشیمی در ایران)
▪تألیفات: بیش از پانصد مقاله در نشریات مختلف: ایران، گزارش، صنعت لاستیک، صنعت پلاستیک، امنیت ملی، کیمیا و …متجاوز از یکصد مقاله در همایش های مختلف و اخذ جوایز متعدد.
▪کتاب های: «جهان انسانی، انسان جهانی»، «نظریه تعادلات سه جزیی»، «اطلاع تا آگاهی»، ترجمه «خاطرات جان کنت گالبرایت» (اقتصاددان بزرگ آمریکایی) همراه با عباس قانع بصیری و دوره دوجلدی «تاریخ تحلیلی صنعت در ایران».
محسن قانع بصیری، پرورده «نظام ابن سینایی» نیست او یک فن سالار و متخصص تمام عیار در رشته خود، با معیارهای مدرن است اما به نظام آموزشی و پژوهشی و نگرشی موسوم به «ابن سینایی» که دلالت بر وسعت مشرب و جامع الاطراف بودن مرد اهل اندیشه دارد، دلبسته است و این از ریشه عمیق ایرانی او برمی آید. چه در هنگامی که نظریه تعادلات سه جزیی را تدوین می کند، چه هنگامی که با غوطه خوردن در کتاب های قدیمی و اسناد تاریخی، و داستان تحول صنعت در ایران عهد صفویه را بازمی گوید، چه هنگامی که با مسئولیت بسیار به پژوهش در حوزه مدیریت صنعتی و ارتقای فناوری پتروشیمی در ایران می پردازد. آری محسن قانع بصیری، چنین مردی است.
نوشتن درباره او دشوار است. اگرچه خود او انسانی است مثل هر فرهیخته حقیقی، راحت و باز و بدون گره، و همین بر کیفیت سهل و ممتنع بودن او افزوده است.
قانع بصیری یک شهروند تهرانی است. پدربزرگ او بصیرالملک، رئیس «بیرقات و اموال دربخانه مبارکه» بود. خانه آنها در خیابان عین الدوله (ایران بعدی) قرار داشت که بسیاری از رجال علم و هنر و فرهنگ معاصر از آنجا برخاسته اند. فرهنگ اصیل ایرانی و گرایش مذهبی بی تظاهر، به رسم بیشتر خانواده های قدیم و سرشناس، در محیط زندگی او جاری بود. روزگار نخستین ضربه مهلک خود را در سنین کودکی بر او فرود آورد و به قول معروف «نیزه پولادین» را بر پای او کوبید.
ضربه ای که او باید تا آخر عمر، تحمل کند و کرده است. با همه این احوال، محسن قانع بصیری، تیزپاترین رونده ای است که در میدان دشوار زندگی حرفه ای و زندگی پژوهشی افرادی از سنخ او دیده شده است. تراکم امید و نشاط و سرزندگی و نیروی حیاتی او، همیشه دیگران رابه راه انداخته و بعد از طی مرحله دشوار در هر مقطع از سنی، فولاد وجود او را آبدیده تر نمایان ساخته است. او در نوجوانی با همه علاقه به رشته های مختلف ادبی و علمی، راه اصلی خود را می شناخت و بالاخره در دانشکده علوم دانشگاه تهران به آن رسید. تحصیل در رشته شیمی و ادامه آن در دانشگاه جورجیای آمریکا، در سالهای دهه ۱۹۷۰ که فرماندار آن ایالت، می رفت که رئیس جمهور شود و شد. قانع بصیری در دوره تحصیل به متخصص شدن در رشته خود محدود نماند و مطالعات وسیعی که داشت (و دارد) از او مردی در حوزه اندیشه ساخت. مردی که آلوین تافلر را به همان راحتی می خواند که دیوان حافظ را، و مدرنیسم را نیک می شناخت و به لزوم بهره وری درست از آن باور داشت. از همان دوران تحصیل به مسائل و مباحث مربوط به توسعه علاقه نشان می داد و آن را مجزا از حوزه «فرهنگ» نمی دید.
درواقع، او اهل نظریه پردازی است که انسان و تکنولوژی و فرهنگ را در عین تفکیک از یکدیگر، در حوزه ای هم پیوند می بیند و هیچکدام را بی نیاز از دیگری نمی انگارد و معتقد است آنچه که کلید کامیابی و رسیدن به کمال مطلوب در این عرصه پهناور است، نخست شناخت و بعد ازآن، مدیریت علمی و صحیح است.
تلاش محسن قانع بصیری در طی این همه سالهای دشواری، تحقق این ایده بوده و برای رسیدن به آن از بسیاری موقعیت های دیده پرکن و منفعت های هنگفت، به راحتی گذشته و با عقاید و آرمان هایش زیسته است. او از سال ۱۳۵۸ که به ایران برگشت و در حوزه های مختلف مدیریتی مشغول به کار شد، دامان تحقیق و قلم را رها نکرد و تولید فکری و قلمی او از لحاظ کمی و کیفی تحسین برانگیز است. بالاخره هم بعد از سالها، عشق به کتاب و نوشتن و طراحی سیستم های کارآفرین و تشویق اهل فرهنگ و ادب و هنر، کار خود را کرد و او را در مشاغل اداری و موقعیت هایی که بسیاری افراد برای رسیدن به آن، کارها می کنند دور کرد؛ و به قول یکی از دوستان همقلم، میز تحریرش را به میز مدیرعاملی شرکت های صنعتی و پتروشیمی ترجیح داد.
قانع بصیری نخستین نشریه تخصصی پتروشیمی را در سالهای بعد از انقلاب به راه انداخت: کیمیا، ماهنامه ای که به قول اهل مطبوعات؛ علی رغم بعد تخصصی آن، «خیلی زود گرفت» و جای خود را باز کرد. بعد از تعطیلی کیمیا و بعد از دو سال مطالعه، کتاب «از اطلاع تا آگاهی» منتشر شد. این کتاب درباره نظریه تعادلات سه جزیی و رابطه جرم و انرژی و اطلاعات است. مهمترین نظریه کتاب، بحث درباره نظریه ارتباط معکوس مقادیر جرم و انرژی و نسبت اطلاعات است و این فرضیه که بین دانش و آگاهی با مصرف جرم وانرژی در سیستم ها، رابطه ای از نوع معکوس است.
نظریه تعادلات سه جزیی بر مبنای دو تئوری تدوین می شود:
۱ رابطه معکوس بین آگاهی و جرم و انرژی
۲ اصل نسبت آگاهی، مبنی بر اینکه میزان اطلاعات رسیده به سیستم، مدام موجب کاهش نسبت آگاهی دو سیستم می شود و همه سیستم ها دچار قانون افت کیفیت می شوند. این موضوع، هم در حوزه های اجتماعی و هم در حوزه های شناخت شناسی (اپیسمتولوژی) و هم در حوزه های مربوط به تکنولوژی و فرهنگ، تعریف شده است. این تئوری، رابطه سیاست و اقتصاد و فرهنگ و رابطه خرد و جمع در جامعه را تدوین کرده است.
دومین کتاب محسن قانع بصیری، «انسان جهانی و جهان انسانی»، ادامه همان کتاب «از اطلاع تا آگاهی» است. در این کتاب قطور، این نظریه تطور بیشتری پیدا کرده و در حوزه های معماری ومدیریت و تکنولوژی زندگی شهری تعریف شده است. او در همین اوان، کتاب «خاطرات جان کنت گالبرایت» (اقتصاددان معروف آمریکایی که در اوایل ۲۰۰۶ در سن ۹۴ سالگی درگذشت) را به همراه برادرش عباس قانع بصیری، ترجمه کرد و نشر فرزان روز آن را به چاپ رسانید. علاقه او به مباحث مدیریت، باعث شد که بعد از دو سال، پیشنهاد سردبیری مجله مدیریت را بپذیرد و برای ارتقای این مجله تخصصی مانند کیمیا، تلاش و کوشش کند. هم اکنون نیز مجله مدیریت بین مطبوعات تخصصی و فن سالار، شناخته شده و معتبر است.
اگرچه، فعالیت قلمی محسن قانع بصیری به یکی دو نشریه تخصصی محدود نیست. او متجاوز از یکصد مقاله در حوزه های علاقه های متنوع خود ارائه کرده که بعضی از آنها مورد تقدیر و تحسین واقع شده است. از جمله، مقاله او در «سمینار سراسری کیفیت» که با عنوان «دانش و کیفیت» ارائه شد و جایزه بهترین مقاله (هم از لحاظ محتوا و هم از لحاظ انتخاب عنوان) را گرفت. او خود به مدارج و افتخارات خود به حدی بی اعتناست که به یاد نمی آورد دقیقاً در چند کنفرانس و سمینار شرکت داشته و چه جوایزی را برده است! برای او، نفس کار کردن، درست کار کردن و لذت بردن از آن در حین انجام آن مطرح است؛ نه جایزه و یا هر تقدیر و تمجیدی که معمولاً از پس پایان کار می آید.
بعد از این که از خدمات اداری به میل خود کناره گرفت، به سفارش دفتر پژوهش های فرهنگی و مدیریت آن که قابلیت های پژوهشی ونگارشی قانع بصیری را شیک می دانست، سفارش تحقیق وتألیف «تاریخ تحلیلی صنعت در ایران» به او داده شد. کاری سنگین و طاقت فرسا که از عهده مرد با اراده ای مثل او برمی آمد. تاریخ صنعت و مشاغل در ایران، مثل دیگر شعب تاریخ نگاری، زمینه ای بکر و ناهموار و بدون رهرو است. مقاله های محدود و کتابهای انگشت شماری درباره یکی دو موضوع آن نوشته شده است و جای خالی دیدگاه تحلیلی در آنها حس می شود.
اثر ارزشمند «تاریخ صنعت در ایران» در دو جلد است. جلد اول از دوره تیموریان تا ابتدای مشروطیت را بررسی می کند. البته به ادوار تاریخی پیش از آن هم اشاره شده است اما به زعم مؤلف، از آنجایی که تلقی جدید ما از صنعت به رویارویی ما به تمدن غرب برمی گردد، از آنجا که بحث رنسانس شروع می شود، باید تاریخ صنعت را آغاز کرد. در همان عصری که ظرفیت صنعتی ایران مقابل عصر مدرنیته قرار گرفت. جلد دوم که در واقع جان کلام در آن است، از مشروطیت تا دوره معاصر را دربرمی گیرد و محورهای اساسی آن از این قرار است: بررسی جنسیت صنعتی، ساختارهای مدیریتی، روابط صنعت با حوزه های سیاست، فرهنگ و اقتصاد، تأثیرات متقابل صنعت با سیاست فرهنگ و اجتماع، بررسی فعالیت های کارآفرینان صنعتی در ایران، مسائل پژوهشی صنعت در ایران، مکتوبات صنعتی و نظام آموزشی.
همچنین تاریخ صنعت در سه میدان بررسی شده است:
۱ روابط درون صنعتی از قبیل ساختارهای درونی صنعت، چگونگی مدیریت و نقش کارآفرینان
۲ روابط میان صنعتی و این که چگونه صنایع مختلف به همدیگر خدمات می دهند
۳ روابط برون صنعتی که همان رابطه صنعت با حوزه های غیر صنعتی مثل فرهنگ است.
جلد اول این کتاب، کاملاً بکر است زیرا تا به حال در این باره مطالعه نشده است. جلد دوم مستندتر، معاصرتر و ملموس تر است. قانع بصیری در توضیح بیشتر می گوید: «مشکل اساسی این است که به ساختارهای درونی صنعت و ارائه ایران حتی در این دوره هم توجهی شده باشد. مسأله صنعت در انقلاب صنعتی با پژوهش، پیوند انکارناپذیر داشته است. البته در مهد صنعت مدرن یعنی اروپا و غرب. اما در ایران، پژوهش و صنعت با همدیگر بیگانه اند. به طور مثال، صنعت ایران، در یک دوره طولانی، دانش تولید پلی اتیلن را سه بار خریداری کرده است! اما به عقب که برگردیم، می بینیم که در دوره صفویه، مسجد امام خمینی(ره) را با یک میلیون و دویست هزار قطعه کاشی هفت رنگ ساخته اند که ریشه آن در صنعت داخلی بوده است. هیچ کدام از کاشی ها شبیه هم نیستند و می دانیم که کاشی هفت رنگ را باید سه بار در کوره با درجات متفاوت حرارت داد. در حالی که امروز کارخانه های کاشی سازی ما، کاشی های یکسان و یکنواخت تولید می کنند! مسلماً در زمان صفویه درباره این صنعت قبلاً پژوهش (به معیارهای آن زمان) انجام شده است.» محسن قانع بصیری درباره چگونگی شکل گیری تمدن و ساختارهای صنعتی در ایران می گوید که این تکامل بیشتر در مسیر آب بوده و نه صنایع دیگر. ایران کشوری کویری است و مهندسی آب در تاریخ آن سابقه درخشان دارد.
از قنات های ماندگار تا حتی سدهای زیرزمینی برای ذخیره کردن آب توسط ایرانیان ساخته شده و مسیر صنعت نیز متابعت از موقعیت و وضعیت آب در هر اقلیمی داشته است. اما فی المثل به دلیل فقدان چوب و زغال سنگ (به شکلی که مثلاً در انگلستان هست) در ایران، صنایع فلزی که محتاج سوخت فراوان است، رشد نکرد. درست است که در شمال کشور چوب فراوان بود ولی در آنجا معادن آهن نبود و حمل سنگ از معدن به محل ذخیره سوخت و یا بالعکس، هزینه سنگینی را می طلبید و بدین جهت، صنایع فلزی در ایران رشد نکرده ماند. قانع بصیری می افزاید: «وقتی هم که ساختارهایی با هزار زحمت شکل می گرفت و می خواست به ثمر برسد، ۳ عامل آن را خراب می کرد: استبداد داخلی، هجوم اقوام داخلی وخارجی و خشکسالی.» این محقق در این کتاب، برای نخستین بار واقعه تحریم تنباکو را از «نگاه صنعت» دیده و به نتایج جالب توجهی رسیده است. بدون شک، این اثر گرانقدر محسن قانع بصیری، راهگشایی است برای نوشتن تاریخ های تخصصی در رشته های مختلف و تاریخ نگاری را از انحصار سیاست و اطلاع رسانی صرف، خارج خواهد کرد.
روزنامه ایران، شماره ۳۵۰۲ به تاریخ ۲۹/۸/۸۵، صفحه ۱۱ (مهرگان)