آخرین خبرها

بایگانی/آرشیو برچسب ها : هایدگر

محسن قانع بصیری: تأمل در دیالکتیک سه جزیی، تنها راه نجات!

گفتگوی محمد میلانی با محسن قانع بصیری در روزنامه اعتماد استاد خیلی متشکرم از این که دعوت بنده را پذیرفتید. در واقع نیت ما بر این شد که کتاب «ما و جهان نیچه‌ای» بیژن عبدالکریمی مبدا بحث ما شود و در واقع از آنجا به گونه‌ای پیش برویم که وارد سرفصل ها و یا حتی سرچشمه های جریان های معرفت …

بیشتر بخوانید »

هایدگر و فلسفه تخریب طبیعت

در آن میدانی که تکنولوژی نسبت خود را با حقیقت به کنار می گذارد (یعنی دیگر نمی تواند خود را از طریق نقد ردیابی کند)، نیرویی آفریده می شود که جز تخریب حیات و از خود بیگانه کردن انسان حاصلی ندارد و فردیتی به وجود می آید که میدان همبستگی معرفتانه خود را در پیوند با تبار هستی شناسانه انسان فراموش می کند. حیوانی به وجود می آید که امنیت خود را بر صفحه یی لغزان و ناپایدار چنان تعریف می کند که چاره یی نیست جز آنکه به صورتی ایستا در مرکز آن قرار گیرد، آن هم در حالی که دیگران را از بلندای این صفحه زندگی ساقط کرده است. او نه صاحب آن فردیت عاشق و ذات هستی بخش، بلکه صاحب آنچنان فردیتی است که مدام ناچار است رابطه خود را برای بقایش از هستی متعالی کننده اش قطع کند.

بیشتر بخوانید »

نقدی بر کتاب پرسشی از هایدگر؛ تکنولوژی چیست؟

مارتین هایدگر فیلسوف بزرگ قرن بیستم به زعم بسیاری از منتقدان و شارحانش به تکنولوژی از دریچه هستی شناسانه می نگریسته و از این منظر است که رویکرد وی به این مفهوم نه تنها برای خودش محلی پراعراب از توجه بوده بلکه نگاه های مخالف و موافق به خودش را نیز همواره در این راستا به حرکت در آورده است. از نظر او اگر نسبت ما با هستی از طریق روند وحدت و کثرت برقرار می شود، پس در تکنولوژی نیز همین روند باید مورد توجه قرار گیرد. پس به تعبیری کوشش وی برای یافتن چنین روندی از حرکت فکری و عقلی در باب تکنولوژی به مثابه امری که اکنون متعلق شناسایی شده است، آنگاه ابتر می ماند که نگاه به تکنولوژی از منظر وی صرفاً نگاه به ماشین و سیطره آن بر زندگی آدمی در دوره مدرن است.

بیشتر بخوانید »

نقدی بر مقاله آموخته‌های بن‌لادن از هایدگر!

بدترین میراثی که سیاستمداران هنگام غالب‌ شدن بر دیگر مقولات اجتماعی از خود برجا می‌گذارند، حالتی است که در آن، افراد ناتوان از زایش و خلاقیت می‌شوند (علت نیز روشن است: ساختار روابط سیاسی همیشه براساس قانون و فرمان تنظیم می‌شود) . این ناتوانی، آنها را وامی‌دارد دوغ و دوشاب را مخلوط سازند تا بتوانند اثبات کنند چیزی مهم و قابل تأمل در انبان‌ خود دارند. چنین آثاری آنگاه پدید می‌آیند که‌ رفتارهای سیاسی به قلمرو فرهنگ نفوذ کند و هر یک از حوزه‌های سیاسی بر آن شوند تا طرف مقابل‌ خود را نه از طریق نقد، بلکه از طریق اتهامات حاکی‌ از فاقد بودن پیوندهای اخلاقی یا ارزش‌های‌ معنوی، از میدان به در کنند.

بیشتر بخوانید »

جدل فرهنگی یا فحاشی و هتاکی؟

تفاوت و تمایز جدل فرهنگی با جدل سیاسی‌ در آن است که در جدل فرهنگی سر انجام با مکاشفه بخشی از حقیقت از طریق تحلیل و نقد روبه‌رو می‌شویم، اما در جدل سیاسی داستان‌ عبارتست از اعمال نظر یکی بر دیگری به هر طریق ممکن، و با هر وسیله‌ای که بشود، حتی اگر به حذف نیروی مقابل بینجامد. شاید غرض‌ سهراب سپهری از این‌که می‌گفت من قطاری‌ دیدم که سیاست می‌برد و چه خالی می‌رفت از آن رو بود که تنها نتیجه‌ای که جدل سیاسی دارد خالی کدرن آدمی از نیروهایی است که او را به‌ اندیشیدن وامی‌دارد.

بیشتر بخوانید »