آخرین خبرها

نقدی بر نظریه یگانه انگاری قدرت در اندیشه میشل فوکو: (1) قدرت تنوع آن و اثرش بر تکامل اجتماعی

آنچه که هم موضوع تفکر و هم نیروی پدید آمدن تفکر است در تضادی است که میان ذهن متمایل به توحید و جهان متکثر تجربه پدید می‌‌آید همین تمایل به توحید درونی است که موجب گذار از نقد برای وحدت گروه‌هایی از تجربیات در قالب نظر می‌‌شود. برای مثال شما هنگامی که وارد مکانی می‌ شوید با دیدن اشیا و رویدادهای آن مکانی می‌ان آنها نوعی توحید برقرار کرده و می‌ گویید که این مکان کتابخانه فلان کسی است. در این روند شما نوعی حرکت از تکثر به وحدت انجام داده اید با این حال روند شناخت شما هنوز تمام نشده است. در روند بعدی شما باز هم از این وحدت به سوی کثرت حرکت می‌کنید این روند از طریق تجربه و اثر آشکار می‌شود در این مرحله نهایی کوشش می‌کنید به ویژگیهای کتابخانه فلان کس دست یابید. پس کتابخانه کتابخانه فرد و ویژگی های کتابخانه فرد سه روند اولیه تحرک ذهن و تجربه شما است. در مرحله اول واژه در مقام هستی خود پدید می‌ آید. در مرحله دوم این یگانه چند گانه می‌شود و سپس واژه در مقام توحید و هستی به واژه ای خاص با معانی محدود بدل می‌ شود. این روندها نشانگر آن هستند که هر یگانه ای از طریق چند گانه شدن خود به قلمرو شناخت وارد می‌ شود و اگر این روند انجام نگیرد شما قادر به ادامه روند شناخت نخواهید بود پس در این جا است که اصل مهم زیر آشکار می‌ شود. این اصل را در قالب دیالکتیک توضیح می‌ دهیم چرا که دیالکتیک به معنی چندگانه شدن یگانه است. چنانچه انین نیز گفته است.
دوگانه کردن یگانه این است جوهر با دیالکتیک اما در نظریه تعادلات سه جزیی یگانه به چندگانه بدل می‌شود اگر این اصل را به درستی درک کرده باشیب آنگاه متوجه می‌شویم که پدیداری چون قدرت را نیز نمی توان در ساحتی بیگانه بررسی کرد. قدرت انگاه قابل درک می‌شود که بتوانیم این مفهوم یگانه را به چندگانه تقسیم کنیم برای این مهم ناچاریم در قلمرو اجتماعی ساختهای متمایز قدرت را بر اساس اشکال ارتباطی و مبادلاتی توضیح دهیم اما پیش از ورود به این مدخل لازم است به چند اصل مهم زیر توجه کنیم:
۱- متغیرهای دراز مدت بستر ظهور متغیرهای کوتاه مدت اند یعنی هر متغیر دراز مدتی موجب ظهور متغیر یا بیشتر می‌ شود. متغیرهای کوتاه مدت در خود می‌ شود.
۲- این متغیرها بر روی یکدیگر لغزیده و تاثیر پذیرفته و بر یکدیگر تاثیر می‌ گذارند. برای نمونه تاثیر حاصل از گذار قدرت سیاسی به سوی فرهنگی به صورت ظهور ذهنیت جرم و دگم از طریق تکرار ظاهر خواهد شد. و در مقابل تاثیر پذیری سیاست از فرهنگ انتقادی، زمینه را برای جریان‌های جایگزین نظم از درون برآمد و فعال و خروج سیاست را فراهم می‌ کند یعنی قدرت سیاسی به حوزه های ناشناخته تمایل می‌ گذارد.
تضاد بنیادینی که قادر است موضوع قدرت را مورد تبیین و تحلیل قرار دهد. از طریق تبیین دو مقوله اختلاف یا روندهای قطبی شدن قدرت با روندهای مبادله ردیابی می‌شود. از این منظر سه قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اشکال خاصی از ارتباط می‌ان این دو یعنی تمرکز و مبادله را بروز می‌ دهند به این طریق که:
الف- در سیاسته سیستم تمرکز و قطبی شدن قدرت وجود دارد اما سیستم مبادله وجود ندارد به همین دلیل در جوامعی که سیاست قدرت خود را بر دیگر ساختهای قدرت تحمیل کرده است. سیستم های توزیع و مبادله قدرت وجود ندارد به همین دلیل در چنین شرایطی در روابط حوزه های قدرت جریانی آنتاگونیستی به حرکت در می‌ آید هر چه فرآیندهای قطبی شدن بیشتر شود جدال های آنتاگونیستی می‌ان حوزه قطبی و سایر حوزه هایی که باید جریان های مبادله را فعال کنند. مدت اند یعنی هر متغیر دراز مدتی موجب ظهور متغیر یا بیشتر می‌ شود.
این تضاد را می‌ توان تضاد می‌ان اختلاف و مبادله نامید. بنابراین در حوزه سیاست جریان های قطبی شدن قدرت به دلیل فقدان ساختار مبادله در سیاست به جریانی بحران را و آنتاگونیستی فرجام می‌ باید بعدا خواهیم گفت. که اشکال توزیعی قدرت در درون یک ساختار بود قدرت سیاسی بدلیل شکل رابطه تحکمی سیاسی خود بخود. آنتاگونیستی خواهد شد.
ب- در قلمرو اقتصاد هر دو می‌دان اختلاف و مبادله باید وجود داشته باشند. جریان سود به اختلاف دامن می‌ زند و ضرورت فروش مبادله را سامان می‌ بخشد. بهمین دلیل سود و مزد دو رکن اصلی اقتصاداند. سود به اختلاف و مزد به مبادله دامن می‌ زنند اگر جریان سود منجر به تمرکز بیش از اندازه ثروت شود. آنگاه به دلیل ضعف در ساختارهای تقاضا کاهش قدرت خرید سیستم دچار بحران می‌شود و برعکس اگر مزد بیشتر شود تمرکز سود برای سرمایه گذاری از دست می‌ رود و بحران پدید می‌ آید به عبارت بهتر بسته به نوع ساختار اقتصادی که در یک سیستم اجتماعی فعال می‌ شود هم سود و هم مزد تنها می‌ توانند در محدوده ای فعال شوند. و اگر از آن محدوده گذر کنند بحران پدید می‌ آید.
ج- در قلمرو فرهنگ انتقادی پیوند می‌ان جریان تمرکز و مبادله با سرعت زیادی روی می‌ دهد علت است که فرهنگ انتقادی متغیری به شدت کوتاه مدت است و سیستم تمرکز دانایی نمی تواند بر دانایی خود بیافزاید بدون آنکه دانایی سطوح پایین تر خود را در جریان مبادله قرار ندهد اگر این روند صورت نپذیرد. جریان عادت به مقاومت در برابر دایی جدید دامن می‌ زند. ضمن آنکه عادت همان آگاهی قبلی را نیز نابود می‌ سازد. به طوری که این روند موجب توقف جریان زایش دانایی می‌شود و نوعی گرایش سیاسی در درون فرهنگ پدید می‌ آید.
با توجه به این مقدمه اکنون لازم است توضیح دهیم که بر خلاف نظر آنانی که قدرت را در تمامی اشکال خود سروته یک کرباس می‌ دانند و از تحلیل جریان تکثر گونه قدرت رخ بر نمی تابند، قدرت مفهوم یگانه ای است. که در قلمرو تجربه خود را چندگانه نشان می‌ دهد. نقطه عزیمت هر قدرتی سیاست است. سپس اقتصاد است که قادر است قدرت را از قدرتی متصل به قدرتی منفصل و دارای ارزش مبادله تبدیل کند و سرانجام قدرت فرهنگ انتقادی است که توانایی زایش قدرت جدید را دارد.
مجله گزارش