بحران های سه گانه و نقش مدیران

بحران هایی که در جهان حاضر مدیران با آن ها روبرویند شامل سه گروه می شوند اینان عبارتند از:
الف- بحران های درون تکنولوژیک یا درون بنگاهی

ب- بحران های میان تکنولوژیک

ج- بحران های برون تکنولوژیک

در بحران های درون تکنولوژیک یا درون بنگاهی، مستقیماً با کارنامه مدیر و مدیریت روبرو می شویم. ولی می توانیم او را و فعالیت هایش را مورد پرسش قرار دهیم. به نقد گیریم و منطق های برخورد با این نوع از معضلات را از طریق همین نقد به دست آوریم.

در بحران های میان تکنولوژیک یا میان بنگاهی با دو نوع متفاوت روبرو می شویم.

اول آن نوع از بحران هایی هستند که حاصل رقابت با گروه های همگن است و دومین آن ها بحران هایی است که به ویژه این اواخر در جهان با توسعه شتابان ظهور کرده است و آن بحران هایی که حاصل ضعف در برنامه ریزی های اجرائی برای همکاری با واحدهای تامین کننده منابع مورد نیاز و بازار می باشند. در این دو بخش نیز بیشترین نقش مربوط به نوع برنامه ریزی و روش های اجرائی مدیریت است. برای مثال درجهان حاصل میان دو میدان رقابت و همکاری پیوندهای بسیار مهمی پدید آمده است، هرچه فضای همکاری در تامین موتد قوی تر شود، فضای رقابت سهولت بیشتری برای گذار پیدا می کند. بنابراین در این بخش نیز مسئولیت های مدیر کاملاً قابل نقد و بررسی است.

در گروه سوم با بحران های برون تکنولوژیک یا برون بنگاهی روبرو می شویم. هرچه نقش صنعت در جامعه ای ضعیف تر باشد و به ویژه سیستم های اقتصاد سیاسی به سوی تمرکز بیشتر روی آورند و با یکدیگر وحدت کنند. اثر بحران در مدیریت به تقدیر آشکار می شود. آن مدیری که بناگاه با صنعت نقدینگی، افزایش نرخ بهره، ناامنی سیاسی و از این قبیل رویدادها روبرو می شود طبعاً قادر نخواهد بود یک تنه در مقابل آن ها ایستادگی کند. مگر آن که جهت گیری های تحرک خود را کاملاً تغییر دهد. برای مثال از بنگاه های صنعتی به سوی بنگاه های با فعالیت های سریع و انفجاری نظیر (کالا) روی آورد.

در جهان امروز هر چه قدرت مدیران در عرصه صنعت برای وحدت با فرهنگ انتقادی (پژوهش) ضعیف تر شود و آنان نتوانند میدان های اقتداری این چنین را برای خود تدارک کنند، اثرات تحولات کلان اقتصاد سیاسی برآ ن ها به صورتی تقدیر گونه ظاهر می شود. این روندها به ویژه در کشورهایی که هنوز هم دارای مواد خام ارزشمندی هستند (نظیر نفت) خود را به صورت عریان آشکار می نماید.

اگر روش اصلاح بحران های نوع اول و دوم از طریق نقد مدیریت دنبال شود، برای اصلاح بحران های نوع سوم حیچ چاره ای جز همکاری از طریق تشکل های مدیریتی نیست. تنها این تشکل هایند که قادرند جهت آثار شیک حرکت سیاسی را کنترل و به سوی صنعت و توسعه آن تنظیم کنند. بنابراین توقع چنانست که اگر بحران های نوع سوم پدید آمدند، انگیزه تشکل پذیری در مدیران بیشتر از پیش شود و آن ها در این تشکل ها حضوری بیشتر و فعال تر پیدا کنند.

متاسفانه در کشور ما وضع معکوس است. هرچه بحران های نوع سوم قدرت مند تر عمل کنند، نه تنها تشکل ها خلوت تر می شوند، بلکه روندهای گریز از فعالیت های صنعتی نیز آشکارا آغاز می شوند و سیل مهاجرت های سرمایه و نیروی های انسانی فعال در صنعت آغاز می شوند. می توانید یکی از تراژیک ترین این نوع از بحران ها را در فاصله سقوط صفویه تا ظهور سلسله قاجار دنبال کنید. برآورد می کنند که فراتر از 90 درصد واحدهای صنعتی فعال کشور فروریخته و بیشترین تعداد مهاجرت های صنعت گران از ایران آغاز شود. بلائی که هنوز هم آثار تلخ آن را می چشیم.

امید هم آن است که برای رفع این بحران ها دست به دست یکدیگر دهیم و پیش از آن که چمدان های خود را ببندیم، اداره خود را برای رفع این مشکلات بیازمائیم. هرچند که نمی توان امیدی به تحقق آن داشت.

مدیریت – پیاپی ۱۶۱ (بهمن و اسفند ۱۳۸۹)