مدیریت از عادت تا تغییر

موضوع مهم و اساسی‌ در مدیریت، تبیین رفتارها و روش‌های کار مدیر تحت‌ شرایط خاص است. معمولا این رفتارها را با توجه به‌ شرایط مختلف مورد طبقه‌بندی قرار داده‌اند. مثلا در رابطه با چارت تشکیلاتی و موضوع بخش‌های مختلف آن و یا در رابطه‌ با شرایطی نظیر بحرانی بودن و یا نبودن (مدیریت بحران) و از این‌ قبیل.

با این حال یک مطالعه اجمالی بر روی این تقسیم‌بندی‌ها نشانگر آن است که متون مذکور نمی‌توانند به عنوان یک نظریه‌ مدیریتی علمی تلقی شوند، چرا که تمامی فاکتوهای لازم برای‌ تبیین تقسیم‌بندی این رفتارها به کار گرفته نشده‌اند. بهمین دلیل‌ ساختار نظری نیز از آنها پدید نیامده است.

واقعیت آن است که موضوع اصلی، یعنی مدیریت در سیستم‌های کار دارای رفتارها و روش‌های مختلفی است که در اساس خود، تابع سه فاکتور؛ساختار، تاثیر شرایط و روش‌های‌ اتخاذی توسط مدیر می‌باشند.

از نقطه نظر ساختاری، مدیر با ساختارهای ذاتا متضاد درسازمان کار خود روبه‌روست. از یکسو در میدان عادت و جزم شده چارت با اهداف مشخص، ناچار است بر روی رفتار و عادات درونی شده‌ کارکنان خود تکیه کند که خود روندی از نظم از خود بیگانه‌ کننده است.

از سوی دیگر به دلیل وجود عوامل بیرونی که خارج از اراده‌ او وسازمانش در حال تغییرند، ناچار است با نیروهای مناسب و به اندازه اجازه ندهد این تغییرات موجب افت«نسبت آگاهی»و در نتیجه افزایش بی‌نظمی و متلاشی شدن سیستم تحت اداره‌اش‌ شوند. در اینجا هر مدیری ناچار است به جای تکیه به عادت‌ درونی شده بر بروی نیروی تغییرسازمان خود تکیه کند.

مفهوم دیگر این تضاد آن است که مدیر از یک سو می‌خواهد فرامین اجرایی خود را درسازمان کار از طریق روندهای آموزشی، درونی کرده و خود را از شر این فرامین رهاسازد. از طرف دیگر او مجبور است گروهی فرامین تبدیلی ابلاغ کند تا بتواندسازمان خود را برای مقابله با شرایط جدید متغیرهای‌ محیطی و در نتیجه افت کیفیت حاصل از آنها برهاند. به‌ خصوص آن که این متغیرهای خارجی موجب فعال شدن‌ متغیرهای داخلی‌سازمان کار نیز می‌شوند.

اگر بخواهیم نمایی از این وضعیت را ترسیم کنیم، می‌توانیم‌ مثلث سه نیروی مهم ‌سازمان کار، یعنی نیروهای پژوهش (تغییر)، تولید (تبدیل) و تجارت (مبادله) را ترسیم کنیم. به شکل زیر توجه کنید.

نشریه: مدیریت  خرداد و تیر ۱۳۸۵