معنویت قیامت است، عبریانسازی است، آشکارسازی است، «یوم تبلی السرائر» است. برخلاف سیاست که اشتیاق خود را به نهانکاری پنهان نمیکند، معنویت تنها از طریق آشکارسازی متجلی میشود. از همینروی در مقابل مادیت قرار دارد که ذات آن بر تحکّم سرشته شده است و آنجا که تحکم حاکم است همواره منطقها خود را در پس فرامین خشک و تکراری مخفی مکنند و به صورت شیشهء عمر زندگی فرماندهنده درمیایند. آدمی آنگاه که توان فزونی دانش خود را از دست میدهد، آنچه را که دارد مخفی میکند. از اینروست که قدرت سیاسی و معنوی دو تفاوت بنیادین دارند؛ قدرت سیاسی همواره نیازمند مشروعیتی است که حاصل تحمیل سلسلهای از ضرورتهاست. امّا قدرت معنوی خود را در ساحت هدف نشان میدهد. چراکه ذات آن بر فزونی معرفت بر بستری از دیدگاه وحدتنگر نهفته است. سیاست عقل جزم و خرد است، و معنویت عقل فعال.
بیشتر بخوانید »Super Admin
مدیریت توسعه، مدیریت محافظه کار
در هر برنامهء توسعهای برخی از امور استراتژیک قلمداد میشوند. بر این اساس اگر استرتژی توسعه کشور را در مدار توسعه صادرات تنظیم میکنیم، بدان معنی است که پیچ همهء همهء برنامهها باید در مدار همین توسعه صادرات تنظیمش ود. و یا اگر موضوع مبنای توسعه براساس جایگزینی واردات است. در این صورت موضوع مهم نگاه به آن دسته از وارداتی است که باید تبدیل به یک ساختار صنعتی و تولیدی داخلی شده و در همین محدوده داخلی مصرف گردد.
بیشتر بخوانید »نقدی بر مقاله آموختههای بنلادن از هایدگر!
بدترین میراثی که سیاستمداران هنگام غالب شدن بر دیگر مقولات اجتماعی از خود برجا میگذارند، حالتی است که در آن، افراد ناتوان از زایش و خلاقیت میشوند (علت نیز روشن است: ساختار روابط سیاسی همیشه براساس قانون و فرمان تنظیم میشود) . این ناتوانی، آنها را وامیدارد دوغ و دوشاب را مخلوط سازند تا بتوانند اثبات کنند چیزی مهم و قابل تأمل در انبان خود دارند. چنین آثاری آنگاه پدید میآیند که رفتارهای سیاسی به قلمرو فرهنگ نفوذ کند و هر یک از حوزههای سیاسی بر آن شوند تا طرف مقابل خود را نه از طریق نقد، بلکه از طریق اتهامات حاکی از فاقد بودن پیوندهای اخلاقی یا ارزشهای معنوی، از میدان به در کنند.
بیشتر بخوانید »در کدامین سو؟!
بخود می گفتیم با جوانی خود زنده می شویم و در پیری، با یادهایمان لبخند خواهیم زد افسوس که تمامی یادهایمان را با خاکستر کین پوشاندند و ما حسرت زده به آدمیانی مینگریم سرگردان که در فراموشی یادهاشان گذشته را تقدیس میکنند و بر ویرانه های یادهامان سرود آینده ای پیروز را سر میدهند امروز بخود می گوییم آن زمان …
بیشتر بخوانید »جدل فرهنگی یا فحاشی و هتاکی؟
تفاوت و تمایز جدل فرهنگی با جدل سیاسی در آن است که در جدل فرهنگی سر انجام با مکاشفه بخشی از حقیقت از طریق تحلیل و نقد روبهرو میشویم، اما در جدل سیاسی داستان عبارتست از اعمال نظر یکی بر دیگری به هر طریق ممکن، و با هر وسیلهای که بشود، حتی اگر به حذف نیروی مقابل بینجامد. شاید غرض سهراب سپهری از اینکه میگفت من قطاری دیدم که سیاست میبرد و چه خالی میرفت از آن رو بود که تنها نتیجهای که جدل سیاسی دارد خالی کدرن آدمی از نیروهایی است که او را به اندیشیدن وامیدارد.
بیشتر بخوانید »اندر تعریف موسیقی کلاسیک
سالهاست منتقدان هنری و موسیقیدانان قصد در تعریف و تحلیل چیستی «موسیقی کلاسیک» دارند، تعاریف مختلفی از این اصطلاح بیان شده ولی بیشتر آنها یا قسمتی از واقعیت را در بر میگیرند یا کلا به بیراهه رفتهاند. با نگاهی به تعاریف ارائه شده، مشاهده میکنیم که نه تنها تعریف جامعی به دست نیامده بلکه راه را برای تحلیل نقاط مشترک، موسیقیهایی که زیر این عنوان قرار میگیرند را دشوار کردهاند؛ این تعاریف گاهی قسمتی از واقعیت را ارائه میدهند مانند: «نوعی از موسیقی که مخاطب الیت دارد» یا نوعی سادهنگری حیرتانگیز از آنها برداشت میشود. نظیر؛ «نوعی از موسیقی که از روی نت نواخته میشود».
بیشتر بخوانید »نطفه معصوم موسیقی در لجنزار کین و جنگ
از دانشگاه تهران تا صفحه فروشی بتهون در خیابان پهلوی آن روز ولیعصر این روز، برای ما که جوان بودیم و مشتاق دستیابی به موسیقی خوب راه درازی نبود. سال ۱۳۵۱ بود، یعنی سی و اندی سال پیش، عاشق موسیقی کلاسیک بودیم. در آن زمانها تهران، دو صفحه فروشی داشت که آثار کلاسیک را عرضه می کردند، یکی همین صفحه فروشی بتهون بود کمی پایینتر تختجمشید قدیم و طالقانی امروز که در خیابان ولیعصر واقع شده بود و دیگری صفحه فروشی کارناوال در میدان فردوسی بود که صفحههای روسی میآورد و آثار اجرایی رهبران و نوازندگان روسی و اروپای شرقی را عرضه میکرد.
بیشتر بخوانید »هنر و انقباض ایدوئولوژیک
سیاست و فرهنگ دو روی متضاد سکّه ی امنیت اند. یکی از طریق فشار بیرونی و دیگری از طریق آگاهی درونی. سیاست از آن رو که موضوعش ایجاد امنیت از طریق عوامل بیرونی ست، همواره با دو سلاح قانون و زور وارد میدان می شود. فرهنگ امّا چنین نیست. فرهنگ از آن رو که موضوعش آگاهی بر آمده از درون فرد است، همواره با دو سلاح تحلیل استدلالی (به کارگیری و عمل) و تحلیل انتقادی (زایش درونی) وارد میدان می شود.
بیشتر بخوانید »از نقد علمی تا نقد هنری
نقد را باید کاوش برای رد یابی آنچه هست تعریف کرد، این جریان تبدیل تجربه به عقل و نظرات است. پدیدارها اما در دو ساحت برای ما آشکار میشوند. اینان همان دو ساحت عقلی و اخلاقی یا بهتر بگوییم، علمی و هنری اند. موضوع عقل در میدانی میان درستی و نادرستی تحلیل میشود. از این منظر نقد را باید کاوش منطق های مندرج در پدیدار دانست. ما این کار را از طریق اجزا و اطلاعات و ناشی از پدیدار و تحول آنها به منطق هایی ویژه انجام میدهیم، اینکار در نسبتی میان تجربیات تا خواسته ها صورت میگیرد.
بیشتر بخوانید »هنر از هنر تا جامعه
رابطه هنر با فرد و جامعه همواره رابطه ای بحث انگیز بوده است، علت شاید وجود تضادی است که میان قلمرو فرد و خلق و درک اثر هنری با مقولات دیگر اجتماعی بویژه سیاست وجود دارد. این تضاد ها ناشی از این نکته مهم است که برای سیاست تمامی پدیدارها تنها به وسیله تبدیل میشوند(به همین دلیل نیز سیاست یک دستگاه زاینده قدرت تلقی نمیشود، سیاست در حقیقت یک دستگاه مبدل قدرت اقتصادی به نظم اجتماعی آنهم، از نوع تحمیل شده و قانونی آن است). در حالیکه در فرهنگ موضوع معکوس است.
بیشتر بخوانید »
وبسایت محسن قانعبصیری معرفتشناس، شیمیدان، نویسنده و نظریهپرداز