رویدادهای یک قرن اخیر نشان میدهند که هنوز نظام زاینده اقتصاد توسعه در ایران، به دلیل وجود وارونگی در ساختار روابط اقتصاد سیاسی کشور پدیدار نشه است. همانطور که میدانید با ظهور جوامع مدرن، دو نیروی مهم در مقابل هم قرار گرفتند که عبارت بودند از: اول نیروی سیاسی -تحکمی که از سوی حکومت به سوی مردم به حرکت در میآید، و دوم نیروی اقتصاد توسعه (اقتصاد متکی به پژوهش) که از سوی جامعه به سوی حکومت حرکت میکند.
بیشتر بخوانید »اقتصاد سیاسی
پرسشی از هایدگر؛ تکنولوژی چیست؟
پس به عبارت دیگر، هستی شناسی تکنولوژی در مرکز توجه هایدگر قرار می گیرد. از نظر او اگر نسبت ما با هستی از طریق روند وحدت و کثرت برقرار می شود، پس در تکنولوژی نیز همین روند باید مورد توجه قرار گیرد. کوشش هایدگر برای یافتن چنین روندی از تحرک، آنگاه به بن بست می رسد که وی تنها تکنولوژی معطوف به ماشین فیزیکی را مورد پرسش قرار می دهد یعنی همان اشتباهی که مارکس نیز گرفتار آن شد و نتوانست در تبیین رابطه کار با انسان؛ کار را تبدیل به متغیری خلاق کند چرا که اگر کار به صورت متغیر خلاق دیده نشود نقش فرد آشکار نخواهد شد، زیرا اتوماسیون و تکرار خصلتی جمعی است و در نهایت دیدگاه جمعی را به فردی که می اندیشد، تحمیل می کند. اگر مارکس در نهایت این خصلت جمعی- اتوماسیونی را پذیرفت هایدگر این خصلت را به چالش گرفت و از این رو تکنولوژی را سد راه تحرک به سوی هستی تصور کرد.
بیشتر بخوانید »ISO؛ نوعی جدید از تقلید، یا…؟
آنچه که مربوط به مقولهء مدیریت میشود در مجموعهء نظامهای خلاق قابل بررسی است. بخصوص مدیریت برای هر سیستم ویژگی خاصی دارد. بدون این اصل مدیریت از نقش اصلی خود باز میماند. به عبارت بهتر مدیریت در فضائی میان استقلال سیستم و همکاری و تبادل آن قابل تجلی است.
بیشتر بخوانید »سیلاب های تند انقلاب انرژی در راه است
انتخاب «باراک اوباما» سر و صدای زیادی در جهان و امریکا به پا کرد. شاید در آغاز چنین به نظر آید که این ماشین تبلیغاتی بوده است که توانسته است چنین کند، اما واقعیت بسی پیچیده تر از این برداشت سطحی است. برای پاسخ به این پرسش که با انتخاب آقای اوباما جهان وارد چه تحولاتی خواهد شد ناچاریم چند نکته مهم زیر را یادآور شویم.
بیشتر بخوانید »دوالپا
افسانهها و اسطورهها از موجودی به نام دوالپا سخن میگویند. قدرتی اهریمنی که بر شانهات سوار شده و آنچنان زانوان خود را بدور گردنت به فشار وا میدارد که تو گوئی از درد جان تهی میکنی و حاضر میشود هر چه بگوید گوش دهی و بهر جا که میخواهد بروی. او را سواری دهی. تنها با یک اشاره کوتاه متوجه میشوید که نیروی زانوانشان را از دلارهای نفتی اخذ میکنند و آن دردی که باعث میشود تا تو را به اطلاعت از آنها وادارد، همان نیازهائی است که در زندگی خود با آنها درگیری.
بیشتر بخوانید »گستردگی نظم و نقد در حریم کتاب و کتابت
فرهنگ بشری تاکنون دورههایی بسیار طولانی و پیچیده را پشت سر گذاشته است. یکی از درخشانترین این دورهها گذر از دوره شفاهی به دوره کتابت است. مبداء دوره کتابت در فرهنگ بزرگ انسانی با پیدایش خط و بدنبال آن شکلگیری کتاب و کتابت آغاز میشود.
بیشتر بخوانید »شرق ایران و نظریهء امنیت پایدار
برای ایجاد یک ساختار نظری و عملی برای امنیت ملی و منطقهای ناگزیریم به تصویری صحیح از ژئوپلتیک سیاسی-اقتصادی و فرهنگی ایران دست یابیم. به عبارت بهتر سه حوزهء ارتباطی باید برای طرح امنیت ملی ایران در سطح جهانی مورد ارزیابی قرار گیرد:
بیشتر بخوانید »پرسش از اندیشه مارکس
پرسش از اندیشه مارکس، پرسش از چگونگی تحولات اجتماعی است. بر این اساس تحلیل ما از اندیشه مارکس نیز با همین پرسش آغاز میشود. به طور کلی و در رابطه با اندیشه مارکس می توان موضوع تحولات اجتماعی را با یک پرسش اساسی آغاز کرد. از منظر اقتصاد سیاسی آیا موضوع تضاد میان کار و سرمایه میتواند به عنوان یک تضاد و تامل و اصلی در عصر سرمایهداری عمل کند یا آن که این تضاد نیز تابع موقعیتی است که نیروهای مولد در آن قرار دارند و پرسش هم این است که چرا باید در آنتاگونیسم این تضاد، تنها اقتصاد سیاسی وارد میدان شود و اثری از فرهنگ نیست.
بیشتر بخوانید »آموزش، آستانه ورود به معابر پژوهشی
آموزش در کلیت خود نظامی است که میتواند قدرت برونگیری و درونزایی دانش را در استفادهکنندگان خود پدید آورد. به همین مناسبت نیز آموزش از سه مرحله سوادآموزی، (برونگیری علامات) ، علمآموزی (برونگیری دانایی موجود) و زایش علم (ایجاد قدرت تحلیل انتقادی و یا زایای علوم) عبور میکند. مراحل اول و دوم آموزش را، آموزشهای مدرسی یا آسکولاستیک و مرحلهء سوم را آموزشهای خلاق یا معرفتی نام میگذاریم. به طور کلی ساختارهای آموزش در دورانهای اول و دوم را ساختارهای دو جزیی مینامند.
بیشتر بخوانید »روشنفکران از نقد اندیشه تا حضور اجتماعی
میگویند روزی به مرحوم سیدابوالحسین جلوه که از حکمای مشائی دوره قاجار بود گفتند: «این سید جمال الدین اسدآبادی علم زیاد میداند.» او گفت: «بلی، علم زیاد میداند اما تکلیف خود را نمیداند.» مرحوم جلوه با این پاسخ نشان داد که مهمترین معضل روشنفکران در ایران ضعف آنها در پیگیری هویت مستقل برای خود است و در عین حال آنها قادر نیستند مبانی اقتدار فرهنگی خود را از طریق نقد خود در مرکز رویداد پیدا کنند و به همین دلیل بیشتر سرگشتهاند.
بیشتر بخوانید »